لارا جانلارا جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

روز های شیرین

پایان پنج ماهگی لارا

دخترم وارد مرحله جدیدی از یاد گرفتن صدا ها شده و بعد از ق ، غ ، گ ، آ ،ای، م  الان نوبت به حرف "ب" رسیده که گاهی خیلی با فشار میگه انگار می خواد ب رو از دهنش بندازه بیرون! حتی گاهی موقع گریه کردن احساس می کنم خیلی واضح میگه " ماما" ! دلم برای مامان گفتنش پر میکشه خدایا ازت ممنونم که این خوشبختی رو بهم دادی... وقتی رو پا وا می ایسته و یکی صداش میکنه کل بدنش رو بطرف منبع صدا می چرخونه و خیلی با ناز و عشوه براش می خنده! سعی می کنه هر چیزی که به چشمش می خوره رو بگیره و به دهنش ببره فکر می کردم شاید بخاطر اینه که بعضی وقتا سیر نمیشه چون گوشش اذیت میکنه اما بعد که تحقیق کردم معلوم شد که این کار برای کشف محیط و اشیا هست که دخترم بیشتر...
13 اسفند 1391

این روزهای ما

آآآآآآآآغغغغغغغغغغغغغوووووووو......غغغغغغغغ.......عنقهههههه......ههههههه از ترانه های زیبای لارای نازنینم! بیدار شدن کنار موجود شیرین و مهربونی که صبح ها مهربونترم میشه واقعا لذت بخشه که شبا دلم میخواد زود صبح برسه و با اون صحنه زیبای بیدار شدن دخترکم روبرو شم.  ترانه های دلنشنینشم که چند وقته شیرین ترشم کرده و تازگی ها با پاهاش آشنا شده و چند روزه با تمام نیرو می خواد بگیرتشون و بخورتشون که موفق هم میشه ... این روزها مشکل شیر نخوردن هنوز ادامه داره و هر روز تمام فکر و انرژی من صرف این موضوع میشه . شبا هم که از خواب بیدار میشم شیر بدم خیلی سخت میشه باید بیدار شم و راه برم تا لارا جوجو تو بغلم شیر بخوره. تقریبا سه...
3 اسفند 1391
1